بیست و یک

سلام عسلی ِ مامان.
چرا چپ چپ نگام میکنی ؟
این بابایی ِ بداخلاق مماخ گنده نمیزاره برات بنویسم.
ولی من الان یک عدد مامان شیطون و حرف گوش نکن هستم و اومدم برات بنویسم.
بنویسم که امروز گذرم به یه کتابخونه افتاد که کلی کتاب داشت ...
پر از کتابهای جدید و خوندنی .
ولی مامانی از توی اون همه کتاب برات کتابای بچگی های خودش رو خرید.
قصه های کهن و قدیمی ِ ایران.
خیلی قصه های شیرینی ان. امیدوارم بخونی و لذت ببری.
البته اون اولها که خوندن و نوشتن بلد نیستی خود ِ مامانی همه رو برات می خونه .  

 

عروسک گردو شکن 

سفید برفی و هفت کوتوله 

بندانگشتی 

کچلک و چشمه راز 

دیو و دلبر 

داستانهای شیرین ایرانی 

شاهزاده و گدا