نوزده

کوچولوی ناز  ِ خندون ، هر جا بری میشه راه بندون  

سلام زندگی ِ مامانی . 

عیدت مبارک ...  

مامانی خوشحاله ولی ته ِ ته ِ دلش ناراحته ها. چون شب عیده و بابایی سرکاره.. پیش مامان جونیت نیست که بهش بگم : عشق من عیدت مبارک ، نماز و روزه هات قبول . 

 

تموم نمازهایی که خوندی و من قند تو دلم آب شد و هی میخواستم بپرم بغلت بکنم و خودم رو کنترل کردم قبول باشه.

آها امروز هر جا زنگ زدم واسه تبریک عید همه اومدن ِ تو رو دعا کردند. فکر کن همه واسه اومدنت لحظه شماری میکنن ..

عیدت مبارک ...