سه

فرشته کوچولوی مامان ... 

بابایی هنوز از سرکار نیومده .. شیفت صبح هم مونده . 

دل مامانیت خیلی براش تنگ شده . احساس غریبی میکنم ... 

میگن بچه ها خیر و برکت به زندگی میارن .. 

شاید با اومدن تو مشکلاتمون حل بشه .. شایدم نه ..  

شاید بابایی راست میگه که باید صبرکنیم تا شرایط اومدنت فراهم بشه . 

آخه این دنیا مثل دنیای تو فرشته ی قشنگم زیبا نیست ... 

خیلی سختی داره ...  

قول بده وقتی اومدی تو همه سختی ها کنار من باشی ...  

قول میدی ؟ 

 

u-i.blogsky 

 

فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بزار ...